قدم نمی رسد
به شاخه ی درخت ممنوعه !
می خواهم هرچه دارم را زیر پایم بگذارم
تا شایددستم برسد
به هرآنچه از آن منعم کرده اند !
شاید این بار بفهمم
چرا اینجا هستم !
آخرین روزهای زمستان 92
کش آمده امسخت ،و افتاده امبر خاک خشک،همچو سایه...آفتابم رو به غروب است ...بیگانه ای با سماجت به پاهایم چسبیده،کاش او نیز می رفت ...زمستان بی پایان 92