درون من

ادبیات

درون من

ادبیات

میوه ی ممنوعه

قدم نمی رسد

به شاخه ی درخت ممنوعه !

می خواهم هرچه دارم را زیر پایم بگذارم

تا شایددستم برسد

به هرآنچه از آن منعم کرده اند !

شاید این بار بفهمم

چرا اینجا هستم !


آخرین روزهای زمستان 92

جدایی

کش آمده ام
سخت ،
و افتاده ام
بر خاک خشک،
همچو سایه...
آفتابم رو به غروب است ...
بیگانه ای با سماجت به پاهایم چسبیده،
کاش او نیز می رفت ...


زمستان بی پایان 92